هم‌قافیه با باران

۳ مطلب با موضوع «شاعران :: ایرج زبردست _ پوریا بیگی» ثبت شده است

 این جاست که انتها از آغاز شب است
با بهت دقیقه ها هم آواز شب است

این واقعه را چگونه تعبیر کنم
خورشید در آسمان ولی باز شب است

ایرج زبردست

۰ نظر ۲۴ تیر ۹۵ ، ۰۲:۲۸
هم قافیه با باران
دیشب کــه یک آواره در پایانه جان داد
یک سوژه بی شک دست عکاس جوان داد

هی حرف پشت حرف جنجالـی به پا شد
هی عکس پشت عکس دست عابران داد

تقدیر شومی بر مدار شب رقم خورد
انگــار سرمایـی مضاعف بر خزان داد

یک زن نگــاه کــودکش را دورتــر کرد
وقتی که اشکش لحظه ای او را امان داد

راننده ای از دور با فرضیه هایش
افسانه ای مبهم به خورد این و آن داد

معتــاد یا بدکاره ، مجنـــون یا فراری
این صحنه را اخبار یک لحظه نشان داد

حالا چه فرقی می کند یک مرد یا زن
این واقعیت شهـــــر را یکجا تکان داد

یعنی به وجدان های بی دردی که خوابند
گاهـــی تلنگـــر یا تکانـــی می توان داد

پوریا بیگی
۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۱۹
هم قافیه با باران
آن روز هوا هوای بی صبری شد
خورشید، اسیر ِ ظلمتی جبری شد

روزی که دلم هوای ِ باریدن داشت
تا آه کشیدم آسمان ابری شد

ایرج زبردست
۴ نظر ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۸
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران