هم‌قافیه با باران

۳ مطلب با موضوع «شاعران :: شیخ ملا هادی سبزواری» ثبت شده است

تغییری ای صنم بده اطوار خویش را
مپسند بر من این همه آزار خویش را

هرگز نیامدی و تسلی دهم چو طفل
هردم ز مقدمت دل بیمار خویش را

پرمایه را نظر بفرومایه عیب نیست
یکره ببین ز لطف خریدار خویش را

مرغان ز آشیانه برون افتاده‌ایم
گم کرده‌ایم ماره گلزار خویش را

تا پر فشانئی نکند وقت قتل هم
بر بست بال مرغ گرفتار خویش را

مهلت نداد صرصر ایام تا که ما
در آشیان نهیم خس و خار خویش را

هرکس که برد لذت تیر تو مرهمی
نگذاشت زخم سینهٔ افکار خویش را

زاهد مگر خرام تو دیدی که داده است
بر باد دفتر و سرو دستار خویش را

اسرار آن و حسن ز بس گشته نقش دل
اسرار خوانده زین سبب اسرار خویش را

ملا هادی سبزواری

۰ نظر ۱۴ آذر ۹۵ ، ۰۱:۲۴
هم قافیه با باران

خواجگان را به غلامان نظری باید بود
محتشم را به حشم , رحم گهی باید کرد

سرگران این همه با ناز نمی باید رفت
به شهید ره خود هم نگهی باید کرد...

ملاهادی سبزواری

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۰۷
هم قافیه با باران

از غصّه دلم خون است در گوشهٔ تنهائی
آخر نه مسلمانی است تا چند شکیبائی

یک ره ز اسیر خویش احوال نمی پرسی
مُردَم به سر بالین یک بار نمی آئی

اندر خور ما آمد این خرقه درویشی
بر قامت آن شد راست آن کسوت دارائی

ای دست هنرمندان کوتاه ز دامانت
وی عقل خردمندان در عشق تو شیدائی

ما از تو و تو با ما دوریم و به نزدیکی
هرجا نه و هرجائی با ما نه و بامائی

گر بخشی و گر سوزی سر بر خط تسلیم است
اینک دل و جان بر کف تا آنکه چه فرمائی

اسرار دل پاکان عرش شه دادارست
اورنگ جووارنگ است کو دیدهٔ بینائی
 
ملا هادی سبزواری

۰ نظر ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۰
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران