هم‌قافیه با باران

۱ مطلب با موضوع «شاعران :: مرتضی مهرعلیزاده» ثبت شده است

گویا که جهان بعد تو زیبا شدنی نیست
حتی گره اخم خدا وا شدنی نیست

از حاصلضرب من و تو عشق بپا شد
از خاطره ام عشق تو منها شدنی نیست

من با تو همیشه همه جا ما شدنی بود
من با تو شدن ایندفعه گویا شدنی نیست

آغوش من و عشق تو و لحظه ی دیدار
رویای قشنگیست و اما شدنی نیست

گفتم که نرو رفتن تو رنج و عذاب است
سر را به زمین دوخت و گفت : ها، شدنی نیست

شبهای جدایی چه طولانی و سردند...
هر شب که دراز است که یلدا شدنی نیست

هرکس که ز اسبی به زمین خورد به پا خاست
این بخت زمین خورده ی من پا شدنی نیست

مهرم به دل هیچکسی حیف نیفتاد......
انگار که در قلب تو هم جا شدنی نیست

از دوری هم هر دو چه بیمار و خرابیم
اندازه ی این عشق که معنا شدنی نیست

منعم نکن از آن قد و بالای بلندش..
سرپیچی از آن قامت رعنا شدنی نیست

از دایره ی قسمت ما هر که جدا شد
انگار به صد بوسه تمنا شدنی نیست

پایان کلامم من و تو آخر این شعر
با وصله و اصرار و دعا ، ما شدنی نیست

مرتضی مهرعلیزاده
۰ نظر ۱۰ مهر ۹۵ ، ۰۰:۳۰
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران