هم‌قافیه با باران

۳ مطلب با موضوع «شاعران :: منیره امیری ـ فاطمه حاجت‌زاده» ثبت شده است

از من عبور میکند و من چه ساده ام
دلبسته ی مسافری از جنس جاده ام

پای کسی که دل نسپرد و دلم ربود
با آنکه پای من ننشست، ایستاده ام

با اسب آرزو به غرورم قدم گذاشت
مردی که روزی آمد و شد شاهزاده ام!

مردی که زیر بار سهند نگاه او
در لحظه سست شد سبلان اراده ام

حالا به لطف آهن در سینه خفته اش
قلبم هزار تکه شده ست و براده ام

آه ای دل شکسته، امانت ترین متاع
شرمنده ام که دست امینت نداده ام

فاطمه حاجت زاده

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۵ ، ۱۱:۱۱
هم قافیه با باران

من از یک درد، از یک بغض بی هنگام لبریزم
بگو با من کجا باید در این هنگامه بگریزم

مرا رازی ست در سینه، به خون دیده پرورده
مخواه از من که با لبخند این مردم درآمیزم

به خون خویش غلتیدند خیل آرزوهایم
شبیه سرزمین مانده از تاراج چنگیزم

مگو از آفتاب از آن شکوه گرم رویایی
که من همزاد سرمایم، که من فرزند تبریزم

منم آیینه ی ارک بلند، آن زخمی دیرین
که می ترسم در این ناپایداری ها فرو ریزم

برای جامه ی دردم بگو میراث داری کو
قبای ژنده ی خود را کجا باید بیاویزم؟

در این بیداد زخم دشمنان و دشنه ی یاران
کنارم باش، باید بعد از افتادن به پاخیزم

لیلا حسین نیا

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۱:۱۱
هم قافیه با باران
عرضِ بُردار یأس کوتاه اسـت، طـــول امواج عشق طولانی
قدر مطلق گرفتم از قلبــــم: دیگران می روند و می مانی

جبرِ جادوییِ زمان بی شک زندگی را دو نیمه خواهد کرد
قبل تو عصر غیبـــت انســـان، بعد میــلادت عصر انسانی

مثل بیمــــار رو به مرگـــی بود حال قلبـــم بدون بودن تو
شوک! تنفس! ... علاجِ کار نبود غیر تجویز «با تو درمانی»

برکت سفره ی دلم شده ای،نان به نرخ محبــتت خوردم
کور باد از دو چشم هرکس که بشکند حـرمت نمکدانی!

تا وکیل مدافعت هستم، تشنه یک شکست خواهد ماند
دشمنت مثـــل روزه داران درْ ،حســـرت چای داغ لــیوانی

منیره امیری
۰ نظر ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۲۱
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران