هم‌قافیه با باران

آیا تویی؟ شده کم سو دو چشم دختر تو

دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۴ ب.ظ
آیا تویی؟ شده کم سو دو چشم دختر تو
فقط به دست کشیدن شناختم سر تو

خوش آمدی تو به بزم شبانه ام بابا
چقدر جای بلا مانده است بر سر تو

لبت چرا شده پاره؟ کجاست دندانت
به من بگو که چه شد پیکر مطهر تو

سرت به نی شد و از دور محو تو بودم
و خواهر تو هم از ناقه محو حنجر تو

قرائتت ز روی نی پدر چه زیبا بود
ز حزن سوز صدایت خمید خواهر تو

ز شهر کرببلا تا خرابه ی این شهر
شبیه تر شدم از قبل، من به مادر تو

میان راه شبی من ز ناقه افتادم
شکست بال و پر من، سیه شد اختر تو

برهنه پا به روی خار ها دوان بودم
ببین که آبله بسته به پای کوثر تو

به جرم آنکه یتیمم زدند بر رویم
نمانده یک تن سالم برای دختر تو

ولی به جان خودم این همه که چیزی نیست
به پیش تیر سه شعبه برای اصغر تو

تو از من و سر بی معجرم بیا و نپرس
که من نپرسم از آن لحظه های آخر تو

مصطفی گودرزی
۹۴/۰۷/۲۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران