هم‌قافیه با باران

از جان گذشته بی زره پیکر آمده

چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۰ ق.ظ

از جان گذشته بی زره پیکر آمده
سردار کربلاست اگر با سر آمده
ان تنکرون رسد اجل لشگر آمده
بابای هرکه رفته به جنگش درآمده

احمد شده به لات و هبل حمله میکند
دارد به باقیات جمل حمله حمله میکند

باطل کجاست؟ معجزه حق رسیده است
عقل سلیم و حکمت مطلق رسیده است
انگار علی دوباره به خندق رسیده است
دیکر زمان کشتن ازرق رسیده است

چکمه بهانه بود قیامت به پا کند
با یک اشاره فرق سرش را دوتا کند

کم کم به سررسید همه انتظارها
گم شد حسن میان هجوم غبارها
وقتی که آمدند به دورش سوارها
یکدفعه ریختند سرش نیزه دارها

جوری زدند پهلوی او بی هوا شکست
هی سنگ خورد و صورتش از چندجا شکست

دیگر هوای کرببلا را بلا گرفت
در ازدحام ها بدنش رد پا گرفت
از بس که سم اسب بر این جسم جا گرفت
با دیدنش عمو کمر خویش را گرفت.....

سید پوریا هاشمی

۹۵/۰۷/۲۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران