هم‌قافیه با باران

امشب دوباره آمده ام ، باز هم سلام

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۹ ق.ظ

امشب دوباره آمده ام ، باز هم سلام
من را ببخش مرد غزل هـــــای ناتمام

من را ببخش بابت احساس خسته ام
من را ببخش بابت این فکرهــــای خام

این حرف ها درون دلم درد می کشید
این حرف هــــا وجــــود مــرا داد التیام

گفتی کلافه می شوی از این حضور محض
گفتی عذاب می کشی از دست من مدام

گفتی نگاه هــــرزۀ من با تو جـور نیست
گفتی که پاک هستی و این فعل ها حرام

گفتی و باز گفتی و هی اشک پشت اشک
مابین پلک هــــــای تـــــرم، کــــرد ازدحــام

می خواستــــم فقط بنویسم چرا؟ چرا؟
می خواستم بگیرم از این شعر انتقام

اما دلم شکسته تر از این بهانه هاست
خو کرده ام به عادت دنیــــــای بی مرام

من با زبان تلخ تو بیگانه نیستــم
من با هزار درد غم انگیز، آشنام

شاید غزل هوای دلــــم را عوض کند
شاید رها شوم کمی از این ملودرام

این بیت ها همیشه مرا فاش می کنند
این بیت ها روایت تلخی ست هر کدام

زهرا شعبانی

۹۵/۰۴/۲۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران