هم‌قافیه با باران

بازوان نوح در امواج توفان گم شده ست

يكشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ب.ظ

بازوان نوح در امواج توفان گم شده ست
یارب امدادی ! که در این موج ، سکان گم شده ست

یادگار از کوه ، افرای بلندی داشتیم
آن تناور ، در میان برف و بوران گم شده ست

ناله در زنجیر می پیچد جنون خویش را
بوی لیلا در مشام این بیابان گم شده ست

در صفوف شیر مردان اضطراب افتاده است
 یادگاری شرزه ، از سردار میدان گم شده ست

شعله می بارد به بالم حسرت پرواز را
بال هایم در مداری آتش افشان گم شده ست

ابر می بارد مرا راه تماشا بسته است ؟
یا که در شام افق ، مهر درخشان گم شده ست ؟

بار بر محمل مبندید ، آسمان توفانی است
رد پای کاروان در صبح باران گم شده ست

نیستم خاموش ، آتش در گلو می پرورم
شیونم در ناله های این نیستان ، گم شده ست

شوق تهمت داشتم اما جنونم گل نکرد
عقل من در کوچه های سنگ باران گم شده ست

در نماز حیرتم ، اما نشان قبله ام
در هیاهوی شبستان جماران گم شده ست


حسین اسرافیلی

۹۴/۱۱/۲۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

تشکر
زیبا بود...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران