هم‌قافیه با باران

برداشت به نام علی اول قدمش را

سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۴۹ ب.ظ

برداشت به نام علی اول قدمش را

در چهره نهان کرد زوایای غمش را

امروز قسم خورده که با آب بیاید

از خاطر خود می برد آیا قسمش را؟

راهی شد و با یک دل دریایی و آرام

برداشت بلافاصله مشک و علمش را

این جاده عشق است و پشیمان شدنی نیست

ماهی که خریده ست به جان پیچ و خمش را

«لب تشنگی آموز اگر طالب فیضی

هرگز نخورد آب» کسی که حرمش را

لب تشنه و دلخسته و بی تاب ببیند

چون زنده کند خاطره صبحدمش را

عالم شده یک عمر نمک گیر اباالفضل

انداخته تا سفره جود و کرمش را

حیف است که بر خلق زمین حکم براند

در عرش برافراشته ساقی علمش را

من سخت خمارم، سر ساقی به سلامت

باید که ببخشد به من او بیش و کمش را

این شاعر دلخسته چه دارد بنویسد

باید به خود او بسپارد قلمش را

این با خود ساقی¬ست که تصمیم بگیرد

تا پله چندم ببرد محتشمش را

ساقی شده تا جام مرا پر کند از می

یارب تو بگو دوری از آن میکده تا کی؟

احمد علوی

۹۳/۰۸/۱۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران