هم‌قافیه با باران

تصویر یک: شکستن یک مرد در حیاط

يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۰۶ ق.ظ

تصویر یک: شکستن یک مرد در حیاط 

مردی که از کسی گله میکرد در حیاط


تصویر دو: حضور کسی پشت شیشه ها

در انتظار مردن یک مرد... در حیاط 


مردی که هر غروب، غمی چرک کرده را

بر دوش میگرفت و میاورد در حیاط

...

تصویر بعد: زخم زنی ثبت می شود

پشت هزار گریه ی خاموش در اتاق


زخم زنی که خاطره هایی شکسته را

با گریه میگرفت در آغوش در اتاق


هرروز در خیال خودش حرف می زند

با شیر آب و کاسه و جاروش در اتاق


بیهوده پشت پنجره ها راه می رود

با فکرهای درهم مغشوش در اتاق


دنبال یک در است که پیدا نمی شود

در حال گریه می رود از هوش در اتاق

...

تصویر بعد: مرد فقط فکر می کند

به حوض خشک و باغچه ای زرد در حیاط


به صبح های مضطرب گیج در اتاق

به عصرهای غم زده ی سرد در حیاط


بیهوده در خیال خودش زوج می شود

با خنده ی خیالی یک فرد در حیاط


یک پیت نفت - ول شده در زیر آفتاب - 

او را همیشه وسوسه میکرد در حیاط


وقت وقوع حادثه را حدس می زنند

گنجشک های تنبل ولگرد در حیاط


تصویر بعد: جیغ زنی سرخ می شود

آتش گرفته سایه ی یک مرد در حیاط...


حامد ابراهیم پور

۹۳/۰۸/۱۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران