هم‌قافیه با باران

جان را نهاده اند کجا بر کف این چنین؟

پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۶ ب.ظ

جان را نهاده اند کجا بر کف این چنین؟
کی خوانده اند بر سر نی مصحف این چنین ؟

بر عرش نی، تلاوت قرآن کند که : حیف
ز آیینه ای که مانده به کنج رف ، اینچنین

از مکر نهروانی دشمن عجیب نیست
بالا رود ز نیزه اگر مصحف این چنین

آیا شنیده اید که در ظهر خون کسی
معراج رفته باشد، بی رفرف، این چنین ؟!

باور نداشت چنگ که در پرده ی عراق
بر سر زند ز شور حسینی دف این چنین !

بر او مگر گذشت چه در طف ؟ که تا هنوز
پیچد به خود فرات ز هُرم تف این چنین !

از خصم، فرق و سینه درید و به نیزه دوخت
در کربلاست شاهد نشر و لف این چنین

از خون او چگونه تواند گذشت شعر؟
جان وی است و قافیه ای مُردف این چنین !

قومی : خداش خواند و، یک فرقه: کافرش !
غالی : چنان و مردم مستضعف : این چنین

از لحظه ی وداع تو ای جاری زلال
 دارد فرات بر لب حسرت کف این چنین

ای برتر از تصور دریا که سال هاست
جوشد ز خاک، خون شما در طف این چنین:

خیل ملک هنوز به بوی تو می کشد
در معبر عروج شهیدان صف این چنین

محمدعلی مجاهدی

۹۶/۰۷/۰۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران