هم‌قافیه با باران

خورشید بود و جانب مغرب روانه شد

جمعه, ۷ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۰۶ ب.ظ

خورشید بود و جانب مغرب روانه شد
چون قطره بود و غرق شد و بی‌کرانه شد

آیینه بود و خُرد شد و تکّه تکّه شد
تسبیح بود و پاره شد و دانه دانه شد

یک شیشه عطر بود و هزاران دریچه یافت
یک شاخه یاس بود و سراسر جوانه شد

آب فرات لایق نوشیدنش نبود
با جرعه‌ای نگاه، از این‌جا روانه شد

عمری به انتظار همین لحظه مانده بود
رفع عطش رسید و برایش بهانه شد

آن گیسویی که باد صبا، صبح شانه کرد
با دست‌های گرم پدر، ظهر شانه شد

او یک قصیده بود که در ذهن روزگار
مضمون ناب یک غزل عاشقانه شد

سیدرضا جعفری

۹۶/۰۷/۰۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران