هم‌قافیه با باران

دندان‌هایش را می‌شکنم!

پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۱۵ ق.ظ

دندان‌هایش را می‌شکنم!
دهانش را پر خون می‌کنم
،
اگر نام تو را بر زبان بیاورد شعرم!
شاید تو نامش را حسادت بگذاری
اما من می‌خواهم که کودکانت از به‌زبان‌آوردن نام تو نهراسند
تو می‌دانی که چقدر کودکان را دوست دارم
زیرا تو را به خاطر چشمانت می‌پرستم

نمی‌گذارم شعرم نام تو را بر زبان بیاورد
نام تو در کتابخانه‌ها بیمار می‌شود
در دهان‌های مردمان آزرده می‌شود
و حتی موش‌ها می‌توانند بجوندش

من هم مثل تو
مثل تمامی انسان‌هایم
تنم را زمین چرخ خواهد کرد
چشمان اسطوره‌ای‌ام حتی
خواهند پژمرد همچون اندوه‌هایم
استخوان‌هایم‌ حتی خاک خواهند شد
شعرهایم حتی فراموش خواهند شد!

اما هزارسال، هزاران سال بعد حتی
گورم را اگر بشکافند قلبم را خواهند یافت
همچنان سرزنده و خشمگین
به اندازه‌ی مشت گره‌کرده‌ی من
که اگر به زمزمه‌هایش گوش بسپارند
اگر بگشایندش
نام تو را خواهند دانست...

علی محمد مودب

۹۵/۱۰/۰۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران