هم‌قافیه با باران

دیشب دوباره گریه امان مرا برید

جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۵۷ ب.ظ

دیشب دوباره گریه امان مرا برید

دیشب دوباره عکس تو طعم مرا چشید

دیشب دلم گرفت به یاد تو سوختم

دیشب دوباره ماه صدای مرا شنید


دیشب غم تو باز امان مرا ربود

دیشب میان خلوت من هیچکس نبود

دیشب ستاره را ز دل شب، نسیم کند

دیشب نسیم، داغ مرا تازه تر نمود


دیشب هزار خاطره از ذهن من گذشت

دیشب به زور دست مرا چشم خواب بست

دیشب دوباره زلف تو در مشت باد بود

دیشب به روی قلب من آوار غم نشست


دیشب خدا نبود، گمانم که خواب بود

دیشب تو مال من شدی اما سراب بود

دیشب تمام ثانیه ها بوی مرگ داشت

دیشب سوال بی تو چرا؟ بی جواب بود


دیشب محال بود که بی گریه سر شود

دیشب قرار بود که عکس تو تر شود

دیشب شبی به رنگ شب پیش و پیش تر

دیشب نشد که بی تو شب من سحر شود


دیشب به یاد تو دلم آتش گرفت باز

دیشب تو یا خیال، من و چشم نیمه باز

دیشب کسی به سوی تو گویا اشاره کرد

دیشب مرا هوای تو دیوانه کرد باز


دیشب گذشت، با غمت امشب چه میکنم؟

دیشب و هرشب از تو دلی تازه میکنم

دیشب بهانه بود، من هر شب پرم ز عشق

دیشب ولی ندید کسی من چه میکنم 


محمدحسین ملکیان

۹۳/۱۰/۱۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران