هم‌قافیه با باران

دیوار...میخِ تیز...تَرَک...در...وَ بعد از آن

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۳ ق.ظ
دیوار...میخِ تیز...تَرَک...در...وَ بعد از آن
شعله...سه آیه...سوره ی کوثر وَ بعد از آن
کوچه...غروب...بالِ کبوتر....وَ بعد از آن
خونابه....گوشواره ی مادر...وَ بعد از آن....

"تصویر خاطراتِ لگدمالِ مجتباست"

در امتداد سنگیِ دیوار تا شدن
در کوچه ها به ساحتِ مادر عصا شدن
با گریه هی نشستن و...با بغض پا شدن
یک جمله آاااه: "شاهدِ صد کربلا شدن"

"تقدیرِ زخم خورده در احوال مجتباست"

هر شب به یاد ضربه ی سنگینِ بی هوا
لبریز اشک...هق هقِ مردانه....بی صدا
سی سالِ بعد....زخمِ سلامِ مغیره را...
فریادِ کودکانه ی آن روزِ کوچه ها

"تلفیق در دقایقِ هر سالِ مجتبیاست"

چشمان خیس... حسرت یک لحظه خواب داشت
جعده که رفت...فاطمه قلبی کباب داشت
حتی " عروسِ فاطمه" چشمی پر آب داشت
ای کاش لااقل زنی همچون "رباب" داشت

این آفتاب "سایه ی" اقبال مجتباست...

 ظهیر مومنی
۹۵/۰۲/۱۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران