هم‌قافیه با باران

رفتم از اشک و عشق بنویسم

پنجشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۴۱ ق.ظ

رفتم از اشک و عشق بنویسم      
خسته و ناامید برگشتم        
گفته را با نگفته حاشا کن     
پاک رفتم، پلید برگشتم
 
رفتم از اشک و عشق بنویسم  
در مرسل به خورد من دادند
آمدم از زمین شروع کنم  
وحی منزل به خورد من دادند
 
پی مرهم دویدم و دیدم 
با طبیبان مرده حرفی نیست
پی مرهم دویدم و دیدم  
زخم و تاول به خورد من دادند
 
یاعلی گفتم و ندانستم  
با بدان عهد دوستی بستم
یاعلی گفتم و مریدانش   
زهر و حنظل به خورد من دادند
 
گفته‌ها را نگفته حاشا کن    
نامه در چاه مرده افکندند
(گفتم این شرط آدمیت نیست)*
جفر و جنبل به خورد من دادند

علی اکبر یاغی تبار

۹۵/۰۷/۰۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

سلام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران