هم‌قافیه با باران

زردیم در اندوه بهاری که نداریم

سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۹:۲۲ ق.ظ

زردیم در اندوه بهاری که نداریم
صدپاره‌تر از روزشماری که نداریم
.
گنجشک به ناچار گرفتار اتاقیم
بیهوده پی راه فراری که نداریم
.
دارایی ما داغ دل ماست که مانده‌ست
ارثیه از آن ایل و تباری که نداریم
.
از بخت به ما هیچ ندادند، همان هم
رفته‌ست به تاراج قراری که نداریم
.
تبعیدی محکوم به ترویج جنونیم
دل می‌برد از شهر، نگاری که نداریم
.
تنهایی ما نقل همان آشِ نخورده‌ست
هستند همه زخمی خاری که نداریم
.
آب از سر ما چند صباحی‌ست گذشته
غرقیم در امواج کناری که نداریم
.
ما زنده به آنیم که هر روز بمیریم
بی‌روح‌تر از سنگ مزاری که نداریم
.
قحطی وجودیم، گره خورده‌ به انکار،
پودی که نداریم به تاری که نداریم
.
یک‌بار به پایان خوشی راه نبرده
یک قصه از انبوه هزاری که نداریم
.
رضا احسان‌پور

۹۶/۰۹/۰۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران