هم‌قافیه با باران

ز باغ پیرهنت چون دریچه ها وا شد

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۰۰ ب.ظ

ز باغ پیرهنت چون دریچه ها وا شد

بهشت گمشده پشت دریچه پیدا شد

 

رها زسلطه ی پاییز در بهار اتاق

گلی به نام تو در بازوان من وا شد

 

به دیدن تو همه ذره های من شد چشم

و چشم ها همه سر تا به پا تماشا شد

 

تمام منظره پوشیده از تو شد یعنی

جهان به چشم دل من دوباره زیبا شد

 

زمانه ریخت به جامم هر آنچه تلخانه

به نام تو که در آمیختم گوارا شد

 

فرشته ها تو و من را به نشان دادند

میان زهره و ماه از تو گفتگو ها شد

تنت هنوز به اندازه ای لطافت داشت

که گل در آینه از دیدنش شکوفا شد

 

شتاب خواستنت اینچنین که می بالد

به دوری تو مگر می شود شکیبا شد؟

 

امیدوار نبودم دوباره از دل تو

که مهرابن بشود با دل من ،اما شد

 

دوباره طوطیک شوکرانی شعرم

به خنده خنده ی شیرین تو شکرخا شد

 

قرار نامه ی وصل من و تو بود آنکه

به روی شانه ی من با لب تو امضا شد

 

حسین منزوی

۹۳/۱۱/۲۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران