هم‌قافیه با باران

سعی کردم که بمانی و بریدی به درک

پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۴۵ ب.ظ

سعی کردم که بمانی و بریدی به درک

کارمان را به غـم و رنج کشیدی به درک


به جهنم که از این خانه فراری شده ای

عاشقت بودم و هرگــز نشنیدی به درک


میوه ی کال غـــــزل بودم و از بخت بدم

تومرا هرگز ازاین شاخه نچیدی به درک


فرق خرمهره و گوهر تو نفهمیدی چیست

جنس پاخورده ی بازار خریدی بـــــــه درک


دانه پاشیدم و هربار نشستم به کمین

سادگی کردی و از دام پریدی بــه درک


عاقبت سنگ بزرگی به سرت خواهد خورد

میکشی از تـــــه دل آه شدیدی بــــه درک


نوشدارو شدی اما بــه گمانم قدری

دیر بالای سرکشته رسیدی به درک


صوفی صابری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران