هم‌قافیه با باران

سلام! آقای مهربان زیارت‌نامه‌ها

دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ب.ظ

سلام! آقای مهربان زیارت‌نامه‌ها
پیامبر نخلستان‌های مدینه
که سرشاخه‌هاش ابتدای راه‌های آسمان است
پیامبر کوچه‌های خاکی که همیشه در دست‌رس بود
بال عباش پهن که می‌شد،
باران می‌آمد و شبه‌جزیره بوی پروانه می‌گرفت
بی‌کرانه‌ی دست‌هاش، لانه‌ی پرنده‌ها
گیسوانش، پریشانی بادها
ابروانش، مدّ هزار اسم اعظم خدا
شکفته می‌شد با ضربانش، نبض هزار گل محمّدی
خالش، نقطه‌ی بای بسم‌الله
خطوط پیشانی‌اش، سرنوشت شاهدان و شهیدان
نفس‌هاش، انگاره‌ی نسیم رضوان است
پیر مهربان مدینه، عصایی داشت، شکافنده‌ی هزار یلدا
و از چاک گریبانش، خورشید طلوع می‌کرد
تاجی از باران به سر داشت
زنده می‌کرد نفس‌هاش، آواز هزار قناری مرده را
سفره‌اش آب و آیینه
چاشتش ترانه
اجاقش گلپونه
به هیأت کلمه
عشق، رنگ لب‌هاش
ماه در دستانش و خورشید از مشرق شانه‌هاش
به زندگی سلام می‌کرد
زندگی، بهانه بود
آفرینش، بهانه
تا آفتاب‌گردان‌ها سر به دامانش بگذارند


هاشم کرونی

۹۴/۱۰/۲۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران