هم‌قافیه با باران

شُرطه‌ای در حج، مرا دید و گریبانم گرفت

دوشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ ب.ظ
شُرطه‌ای در حج، مرا دید و گریبانم گرفت
گفتمش: حُرمت بدار احرام من افسار نیست

گفت: ساکت! می‌کشم بیرون زبانت را ز حلق
گفتمش: تا عقل دارم، بی‌زبانی عار نیست

گفت: عقل ما کجا و عقل ایرانی کجا؟
گفتمش: احسنت! فرقش قابل انکار نیست

گفت: این بلبل‌زبانی کار دستت می‌دهد
گفتمش: در چنته‌ات چیزی به جز کشتار نیست؟

گفت: ای حاجی! چرا بیهوده تهمت می‌زنی؟
گفتمش: انکار کن، انکار حق دشوار نیست

گفت: چاکر در حرم‌ها گرم خدمت کردنم
گفتمش: خدمت‌سرایت واقعاً شک‌دار نیست!

گفت: صرفاً امر خیری را مکرر کرده‌ام
گفتمش: جز این چرا خیر تو را تکرار نیست؟!

گفت: قرآن گفته مرد و زن برای هم چه‌اند؟! *
گفتمش: آری! ولی زن عینهو شلوار نیست

گفت: چون آل سعود الحق و الانصاف کو؟
گفتمش: خب «چیز» هم در قوطی عطار نیست!

گفت: راه شیعه و سنی ز وهابی جداست
گفتمش: گل گفتی آری کفتر از کفتار نیست

گفت: بس کن! کاسه‌ی صبرم دگر لبریز شد
گفتمش: آن هم چو مغزت کاسه‌اش جادار نیست!

گفت: لازم نیست آن را پر کنی با حرف‌هات
گفتمش: البته! جای رشد گل، شنزار نیست

گفت: یک پولی بده پنهان و خود را وارهان
گفتمش: هستم که فعلاً، جان تو اصرار نیست

گفت: اِمشی! لعنت الله علیکم! و السلام!
گفتمش: «قالو سلاما»! با تو ما را کار نیست
.
رضا احسان‌پور
۹۶/۰۹/۰۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران