هم‌قافیه با باران

صلح و دعوایِ زرگری هرگز با سعودی برادری هرگز

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ
صلح و دعوایِ زرگری هرگز
با سعودی برادری هرگز

نسبتی نیست بین من با تو
نطفه ی من حلال، اما تو!

چقدر شُبهه در نژادت هست!
پرچم مادرت که یادت هست؟

می گذارم به رویِ قرآن دست
ندهم با عناد ورزان دست

مُحتَلِم استخاره کردی که
 باز قلاده پاره کردی که
#
 چه خبر از شکست در بحرین؟
کم دگر می روی سفر بحرین!
#
دلخوری بابتِ عراق از من
گُر گرفتی! بسوز اجاق از من

سوریه ذلت تو را دیدم
پوزه ات را به خاک مالیدم

در حَلَب مادرت...سه تا نقطه
در یَمَن خواهرت...سه تا نقطه

باز برگشته بخت تو بدبخت
با دُمِ شیر وَر نرو بدبخت

وای اگر نعره ی جنون بکشم
جده ات را به خاک و خون بکشم

زخمِ دیروز را به یادآور
تیغِ فیروز را به یادآور

متن تاریخ من گواهی داد
سر خود را به باد خواهی داد

وحید قاسمی
۹۴/۰۱/۲۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران