هم‌قافیه با باران

غزل تا زبانش به آیات وا می شود

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۰۴ ب.ظ
غزل تا زبانش به آیات وا می شود
تلاوتگر سوره ی مرتضی می شود

دل کافری دور افتاده از اصل خویش
به وصف علی با خدا آشنا میشود

دلم را به دام کمند علی بسته ام
که اینگونه ازدام ذلت رها میشود

علی عین قران و قران ناطق بود
که منزل گه کعبه مولد سرا میشود

 نگو داستانی زمجنون که مجنون ترم
به ذکرش گل از غنچه عشق وا میشود

بنازم به این بزم شاهی گدا که منم
چو خاری به دامان یک گل سزا میشود

 گدا را چه حاجت به غیر علی روزدن
شهی که مسیح و یهودش گدا میشود

 به نام علی شد توسل به میدان اگر
به دستان موسی عصا اژدها میشود

ز شاگردی مکتبش خضر آمد برون
اگر در شب ظلمت او رهنما میشود

ازین سفره نان ونمک خورده فرزند گر
ابالفضل قدقامت کربلا میشود

 به میزان حب است و بغض از علی
اگر محشری در قیامت به پا میشود

حسین مرادی
۹۴/۰۲/۱۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران