هم‌قافیه با باران

غفلت روز وداعم از خجالت آب‌ کرد

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۸:۱۲ ق.ظ
غفلت روز وداعم از خجالت آب‌ کرد
اشک می‌رفت و من بیهوش دانستم تویی

ای فراموشی ‌کجایی تا به فریادم رسی
باز احوال دل غم‌پرورم آمد به یاد

درد معشوقان به عاشق بیشتر دارد اثر
شمع تا اشکی بیفشانَد، پر پروانه ریخت

آنچه نتوان داد جز در دست محبوبان دل است
وآنچه نتوان ریخت جز در پای خوبان آبروست

سخت دشوار است منظور خلایق زیستن
با همه زشتی اگر در پیش ‌خود خوبم بس است

عمرها شد پینه‌دوز خرقهٔ رسوایی‌ام
زحمت ‌چندین هنر، یک ‌چشم معیوبم بس است

بیدل
۹۶/۰۹/۰۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران