غمت شکسته مرا جانِ در سفر بیتو
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۰۳ ب.ظ
غمت شکسته مرا جانِ در سفر بیتو
چگونه؟ از که بگیرم تو را خبر، بیتو؟
پناه میبرم از دستِ غم به خلوتِ شب
نمیشود شب سنگین ولی سحر، بیتو
تمام پنجرهها را به روی خود بستم
بهار، منتظر کیست پشتِ در بیتو
مرا به دیدن گل، دیگر اشتیاقی نیست
بهار حتی میافتد از نظر، بیتو
به راه آمدنت شد سپید چشمانم
و لحظهلحظة شبها سیاهتر، بیتو
چگونه جرأت ماندن به خویش خواهد داد
مرا ستاره ببیند شبی اگر بیتو
تویی که شعر مرا میبری به اوجِ شکوه
که قول شعر و غزل نیست معتبر بیتو
ناصر فیض
۹۴/۰۶/۱۳