هم‌قافیه با باران

من که در آبی چشمان تو فریاد شدم

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۴۰ ب.ظ

من که در آبی چشمان تو فریاد شدم

نقش قایق که به دریای تو افتاد شدم


حالت مردمکت بین شدن یا نشدن

ضرب مجهول نگاه تو و اعداد شدم

 

خط به خط نقش تو بودم همه با طعم غزل

در خم خاطره هایم به تو معتاد شدم

 

همه جا شعر فروش لب شیرین و ولی

وارث تیشه ی زنگاری فرهاد شدم

 

شهرزادی شده بودم همه جا قصّه بدوش

تا هزار و مثلا یک شب بغداد شدم

 

قصه ات حال خوشی بود در این بیم و امید

سردی بهمن و دل گرمی خرداد شدم

 

خالی از وسوسه ی بوی تو و حسرت آه

جمع ناممکنی از جلوه ی اضداد شدم

 

زیر وا کردن هر بند تو از دام گلو

آب دیدم به خودم سختی فولاد شدم

 

عاشقت ماندم و در حلقه ی زنجیر تو تا

سهمی از عاطفه ی سنگ تو صیّاد شدم

 

علی نیاکوئی لنگرودی 

۹۴/۰۲/۱۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران