هم‌قافیه با باران

می‌خواهد از خدا که غمش مختصر شود

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ق.ظ

می‌خواهد از خدا که غمش مختصر شود
تا غصه‌های قصه‌ی عمرش به سر شود

با اشک‌های مادر خود گریه می‌کنم
شاید دعای نیمه‌شب‌ش بی اثر شود

وقتی که مرگ خواست اجابت به چشم داشت
ای کاش اشک دیده‌ی من بیش‌تر شود

می‌ترسم از شبی که به پایان نمی‌رسد
شامی که بی طلوع نگاه‌ش سحر شود
*
شمعی‌ست در دلم که به پایان رسیده است
وقت‌ش رسیده مایه‌ی داغ جگر شود

بابا رسید و گفت که «آهسته‌تر ببار
ترسم که اشک بر غم ما پرده‌در شود»
*
شمعی‌ست در وجود کسی از همین تبار
ای کاش شمع چهره‌ی او شعله‌ور شود


محمدهادی علی بابایی

۹۴/۱۲/۰۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران