هم‌قافیه با باران

می کشد روضه به جایی که نباید بکشد

پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۰۷ ب.ظ

می کشد روضه به جایی که نباید بکشد
کاش اگر زه به عقب رفت مردد بکشد

می رسد روضه به آنجا که قرار است پسر
یک شبه بر روی دستان پدر قد بکشد

تیر در شعر هجایی است که باید بکشند
روضه خوان را بسپارید که بی مد بکشد

شاید این تیر به یک شعبه مبدل بشود
نفسش را که به تنگ آمده  ،شاید بکشد

قدرت تیر چنان است که تصویرش را
هرکسی را دل سنگ است بیاید بکشد

طفل را حرمله عباس تصور کرده است
چله اش را که نبایست به این حد بکشد

فرصت گریه نداده است به او، کاش این تیر
لااقل داد زدن را بگذارد بکشد

طفل گشته است به تقدیر، رضا پس حتما
پای این شعر قرار است به مشهد بکشد

برود تشنه بیفتد لب سقاخانه
روضه را از وسط صحن به مرقد بکشد

با خودش فکر کند منع شد از آب، سپس
دست را در وسط کاسه ولی رد بکشد

‌محسن ناصحی

۹۶/۰۷/۰۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران