هم‌قافیه با باران

نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی

پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۲۱ ب.ظ

نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی

دو پلکم زخمی از شلاق باران شد،چه بارانی


نبودی بغض کردم...حرف ها را...خودخوری کردم

دلم ارگ است و ارگ از خشت... ویران شد چه ویرانی


گوزنی پیر بر مهمان سرای خانه ی خانی

بر لطف سرپری تک لول مهمان شد،چه مهمانی


یکی مثل من بدبخت در دام نگاه تو

یکی در تنگی آغوش زندان شد،چه زندانی


پس از یوسف تمام مصریان گفتند: عجب مصری

بماند گریه هم سوغات کنعان شد،چه کنعانی


من از «سهراب» بودن زخم خوردن قسمتم بوده

برو «گرد آفریدم»،فصل پایان شد،چه پایانی...


حامد عسکری

۹۳/۰۸/۲۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

لااااایک

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران