هم‌قافیه با باران

نماز شام غریبان چو گریه آغازم

دوشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۵۳ ب.ظ

نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌هاى غریبانه قصه پردازم

به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مُهَیمنا به رفیقان خود رسان بازم

خداى را مددى اى رفیق ره تا من
به کوى میکده دیگر علم برافرازم

خرد ز پیرى من کى حساب برگیرد؟
که باز با صنمى طفل عشق می‌بازم

بجز صبا و شمالم نمی‌شناسد کس
عزیز من، که بجز باد نیست دمسازم

هواى منزل یار آب زندگانى ماست
صبا بیار نسیمى ز خاک شیرازم

سرشکم آمد و عیبم بگفت روى به روى
شکایت از که کنم؟ خانگیست غمازم

ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می‌گفت
غلام حافظ خوش لهجه ی خوش آوازم

حافظ

۹۶/۰۷/۲۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران