هم‌قافیه با باران

پاسی از شب رفت وقتش شد که بی تابت کنم

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۵ ق.ظ

پاسی از شب رفت وقتش شد که بی تابت کنم
آمدم با شعر های تازه بدخوابت کنم

چشم در چشمم که باشی کار دستم می دهی
مثل قندی دوست دارم در دلم آبت کنم

شاعران از خال هندوی تو خیلی گفته اند
من به فکر سوژه ای هستم که نایابت کنم

حرفی از لبخند مرموز مونالیزا نبود
قبل از آن که سینه ی دیوارمان قابت کنم

یک غزل،یک بیت،یک مصراع حتی کافیست
در نگاه نسل های بعد جذابت کنم

ترسم از آن است با دست خودم آخر تو را
قرن ها مانند یک ضرب المثل بابت کنم

بهتر است از خیر شعر و شب نشینی بگذریم
قبل از باید فقط با حیله ای خوابت کنم..

محمد حسین ملکیان

۹۵/۰۴/۲۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران