هم‌قافیه با باران

پر کرده‌ام دوباره و می‌نوشم، فنجان وصله‌خورده‌ی چایت را

تا در تن‌ام دوباره بپیچانم، یک ذره باز حال و هوایت را


می‌آورم به سمت لب‌ام بالا، داغی هنوز و وسوسه‌انگیزی

می‌بوسد این دهان پر از شعرم، آن چشم‌های بی‌سر و پایت را


می‌ریزمت به کامم و شیرینی، می‌بینمت به خوابم و رنگینی

گنج نهفته‌ای که نمی‌دانند، این کاشفان خسته، بهایت را


نامت درون سینه‌ی من رازی ست، وقت عبور از لب تاریکی

حرفی بزن عزیز دلم بگذار تا بشنوم دوباره صدایت را


خالی‌ شدم شبیه همین فنجان، مثل همین دوشنبه‌ی بی‌حاصل

باری، بهار معجزه‌ات طی شد، طوفان شکسته است عصایت را


مرداد می‌رسد که نباشی تو، مرداد فرش فاصله را رج زد

می‌خواست تا محک بزند انگار با قلدری عیار وفایت را


فاطمه شمس

۹۴/۰۶/۱۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران