هم‌قافیه با باران

پله ها در پیش رویم، یک به یک دیوار شد

يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۲۲ ب.ظ

پله ها در پیش رویم، یک به یک دیوار شد
زیر هر سقفی که رفتم، بر سرم آوار شد

خرق عادت کردم اما بر علیه خویشتن
تا به گرد گردنم پیچد، عصایم مار شد

اژدهای خفته ای بود آن زمین استوار
زیر پایم، ناگه از خواب قرون بیدار شد

مرغ دست آموز خوش خوان، کرکسی شد لاشه خوار
و آن غزال خانگی، برگشت و گرگی هار شد

گل فراموشی و هر گلبانگ خاموشی گرفت
بس که در گلشن شبیخون خزان، تکرار شد

تا بیاویزند از اینان آرزوهای مرا
جا به جا در باغ ویران، هر درختی، دار شد

زندگی با تو چه کرد ای عاشق شاعر مگر؟
کان دل پر آرزو، از آرزو بیزار شد

بسته خواهد ماند این در همچنان تا جاودان
گرچه بر وی کوبه های مشتمان، رگبار شد

زَهره ی سقراط با ما نیست رویاروی مرگ
ورنه جام روزگار از شوکران، سرشار شد

حسین منزوی

۹۶/۰۲/۰۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران