هم‌قافیه با باران

چراغا مرده و تاریکه خونه

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۵۲ ب.ظ

چراغا مرده و تاریکه خونه

همه خوابن منم چشمامو بستم

همه خوابن منم باید بخوابم

منم باید...ولی بیدار نشستم


ببین کم خوابی شبهای بی بی

جلو بی خوابی من ، هیچ ه هیچه

بهت فک میکنم قلبم میلرزه

نفس تا میکشم عطرت می پیچه


غذا از اشک چشمام شووره هرشب

همش بازیچه ی دلتنگیامم

دیگه لبخندامم شیرین نمیشه

بدون شب بخیرت، تلخه کامم 


خودت میدونی که باید تموم شه!

میدونم....من خودم اینجوری گفتم

ولی تا چشمامو رو هم میذارم

دوباره یاد اون روزا میفتم


همون روزا که دستامو گرفتی

که من گم بودم و پیدااام کردی

همون وختا که هرجایی میرفتی

میدونستم دوباره برمیگردی


برا تو از خودم اسطوره ساختم

گذاشتم فک کنی مث یه کوهم

ولی دستای حسرت رو گلومه

یه خنجر رفته انگاری تو روحم


میگن بد دردیه درد جدایی

که هرچی بگذره ، بدتر میشه جاش

شاید من اشتباه کردم، شنیدم

یه وختا تا ابد میمونه زخماش!


د بسه لعنتی باید بخوابم

دیگه تاریکی شب داره میره

نوشتم :"من هنوز عاشق..."خدایا

یکی گوشیمو از دستم بگیره...


نفیسه سادات موسوی

۹۳/۱۲/۰۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران