هم‌قافیه با باران

گره افتاد بر زلفت... از ایمانم چه می دانی؟

دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۲ ب.ظ

گره افتاد بر زلفت... از ایمانم چه می دانی؟
از این آشفته بازار پریشانم چه می دانی؟

یکی از گردهای روی دامان تو باشم کاش
ببین از آرزوهای فراوانم چی می دانی

سر سربسته ی لب های سرخت را کمی وا کن
بگو از داستان های رقیبانم جه می دانی

در آغوش دل انگیز بهاری از غم من که
سراپا گرم سرمای زمستانم چه می دانی؟

سرآغاز غریب قصه ی پر غصه ام بودی
بگو از داستان رو به پایانم چه می دانی؟

محید صحراکارها

۹۴/۰۹/۳۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران