هم‌قافیه با باران

گر چه در عشق فقط لاف زدن را بلدیم

جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۰۸ ق.ظ
گر چه در عشق فقط لاف زدن را بلدیم
گر چه چندی ست که بی روح تر از هر جسدیم

گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم
جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم

از ازل حلقه به گوش در این خانه شدیم
سجده ی شکر برآریم که دیوانه شدیم

از همان روز که حُسنش ز تجلّی دم زد
از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد

از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

گفت من عشقم و مجنون حسین بن علی
در رگم نیست به جز خون حسین بن علی

آسمان با تپش ماه تماشا دارد
قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد

خاک یک دشت فقط تربت اعلا دارد
عشق با نام حسین است که معنی دارد

تا خدا هست و جهان هست و زمان هست و زمین
نمک سفره ایجاد حسین است همین

در پناهش همه هستند مهیمن ها هم
متوسل به نگاهش شده ضامن ها هم

نه فقط عالم ربانی، کاهن ها هم
وقت آن است که گویند موذن ها هم

وقت شرعی اذان بر سر گلدسته ماه
اشهد انّ حسین بن علی ثارالله

غم عشق است که آتش زده بر بنیادم
تا که در راه محبت بدهد بر بادم

من ملک بودم و فردوس... نه٬ آمد یادم
که من از روز ازل اهل حسین آبادم

منم آن رود که جز جانب دریا نروم
بر دری غیر در خانه ارباب نروم

محسن عرب خالقی
۹۳/۰۸/۳۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۶:۲۷ امیر حسین کیانپور
عرب خالقی
پاسخ:
سلام علیکم 
بسیار سپاسگزارم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران