هم‌قافیه با باران

گفتند تیر بر گلوی آفتاب خورد

چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۱۳ ب.ظ

گفتند تیر بر گلوی آفتاب خورد
غافل از اینکه تیر به قلب رباب خورد

از بوسه‌‌های فاطمه سبقت گرفت تیر
بنشین حساب کن چقدر با شتاب خورد

دست کمان حرمله اینجا خطا نرفت
تیرش درست بر دل عالیجناب خورد

آه ای حسین! آه! که این روضه راز توست
اینجاست که به دیدۀ عالم حجاب خورد

یک جرعه آب خواستی و اصغرت پرید
این ماجرا چقدر برای تو آب خورد

چیزی نبود...روضه نخوانید بیش از این
اصغر که روی دست پدر بود، تاب خورد

حالا تمام عمر رباب است و این سوال
بعداز علی چگونه... برای چه آب خورد؟!

حسین صیامی

۹۵/۰۷/۲۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

۲۹ مهر ۹۵ ، ۰۷:۳۷ پسر رویایی
عالییست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران