هم‌قافیه با باران

۲ مطلب با موضوع «شاعران :: احمد گلچین معانی» ثبت شده است

نگهش سوی دگر بود و نگاهش کردم
دیده روشن به صفای رخ ماهش کردم

تا برم ره به دل آن گل خندان چو نسیم
گاه و بیگاه گذر بر سر راهش کردم

همچو آن تشنه که راهش بزند موج سراب
اشتباه از نگه گاه به گاهش کردم

دیدمش گرم سخن دوش چو در صحبت غیر
غیرتم کشت ولی خوب نگاهش کردم

دور از آن رلف پریشان دلم آرام نیافت
گرچه زندانی شبهای سیاهش کردم

حاصل شمع وجودم همه اشک آمد و آه
وآنقدر سوختم از غم که تباهش کردم

مهربان گشت مه من به سرودی "گلچین"
تا نثار قدم این مهر گیاهش کردم

احمد گلچین معانی

۰ نظر ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۵۴
هم قافیه با باران

تا نکشتی ز غمم شمع مزارم نشدی
بیخبر از بر من رفتی و این دردم کشت

که خبردار ز دشواری کارم نشدی
روی برتافتی و پشت و پناه  دل من

نشدی کز همه رو رو به تو آرم، نشدی
زاریم دیدی و آنقدر تغافل کردی

که خبردار ز حال دل زارم نشدی
یاد آن عهد که از یکدلی و یک جهتی

لحظه ای دور ز آغوش و کنارم نشدی
گفتی: آرام ندارد دل "گلچین" بی من

چه کنم؟ مایه ی آرام و قرارم نشدی
باز هم مهر تو می پرورم اندر دل تنگ

گرچه عمری به تودل بستم و یارم نشدی

احمد گلچین معانی

۰ نظر ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۵۲
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران