هم‌قافیه با باران

۵۴ مطلب با موضوع «شاعران :: میلاد عرفان پور ـ ملک الشعرا بهار» ثبت شده است

این طرف مسافران آن طرف مجاوران
پـای سفره‌ی تـواند غایبان و حاضران

در پی تو رفته اند رفته رفته شعر ها
مانده زیر دین تو ، واژه واژه شاعران

نام تـو مسافـر است در تمام جاده ها
عشق تو مجاور است در دل مسافران

هیبت تو دیدنی‌ست شأن تو شنیدنی‌ست
بــار هــا شنیــده ایــم از تمــام زائران

خیل پا برهنگان بخشش تو دیده اند
در پی‌ات دویده اند پا برهنه تاجران

باز دلشکسته ایم در حرم نشسته ایم
مرهـم تو رایـگان زخم های ما گران

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۰۶ آذر ۹۶ ، ۲۰:۱۲
هم قافیه با باران

صلابتی که در نگاه توست... شقاوتی که در نگاه اوست
جهنم و بهشت را ببین : نگاه دشمن و نگاه دوست

چقدر شمر و ابن ملجم است چقدر هیزم جهنم است
نگاه این که بسته دست تو، چقدر بی حیا، بی آبروست

نگاه تو به کیست اینچنین، غریب و روشن و شکوهمند
نگاه تو نگاه تو نگاه...چه عاشقانه گرم گفتگوست

جوانی و هنوز نیستی جوان تر از علیِّ اکبرش
سه شعبه ای ست بر دلت هنوز، از آن سه شعبه ای که بر گلوست

وجود بی عدم، نگاه توست، کبوتر حرم، نگاه توست
نماز صبحدم نگاه توست، نگاه تو همیشه باوضوست

نگاه تو چه فاتحانه گفت:نه گاه ماندن و نشستن است
نه روزگار غربت حسین، نه تاب حسرت است و آرزوست

فقط نه چشم تر بیاورید، برای دوست سر بیاورید
چقدر کربلا که پشت سر، چقدر کربلا که پیش روست

میلاد عرفان پور

۱ نظر ۰۸ مهر ۹۶ ، ۱۶:۳۵
هم قافیه با باران

انشام دوباره بیست، بابای گلم
موضوع: کسی که نیست- بابای گلم-

امشب زن همسایه به من گفت: یتیم
معنای یتیم چیست؟ بابای گلم

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۳۰
هم قافیه با باران
تویی بهشت که بی تو جهنم است زمین
علی اگر که تویی ابن ملجم است زمین

تو پایه های زمینی سرت سلامت باد
که بی وجود تو آواری از غم است زمین

پرندگان به هوای چه اوج می گیرند؟
برای درک بلندای تو کم است زمین

حسین اگر پسر توست با اشاره ی او
سیاهپوش عزای محرم است زمین

کجایی ای پسر خاک و مونس دل چاه؟
یتیم مانده و محتاج همدم است زمین

چقدر بی تو دل کوچه های کوفه پر است
چقدر بی تو پریشان و درهم است زمین

نداشت طاقت عدل تورا کسی افسوس
علی اگر که تویی ابن ملجم است زمین

میلاد عرفانپور
۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۰۰
هم قافیه با باران

تقویم! بگو که فصل امید شده ست
اسفند بسوز، نوبت عید شده ست

بیهوده نبود سیر در تاریکی
آنقدر شبم که وقت خورشید شده ست

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۱۰
هم قافیه با باران

تا خیره شدم دمی به سوی دو سه ابر
جــویا شــدم از راز مگــوی دوسه ابر

با خود گفتم که چیست تعریف بهــار
گـل کـردن گـریه در گـلـوی دو سه ابر

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۵۸
هم قافیه با باران

ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند
ازهرچه که دم زدیم آنها دیدند

ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۲۱
هم قافیه با باران

رفتی و بـه جایی نرسیدیم ای عمر
یک لحظه‌ی خوش نیافریدیم ای عمر

ما بر لـب جـوی هم نشستیم ولی
هــرگـز گـذر تـو را ندیدیم ای عمر

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۲۶ اسفند ۹۵ ، ۰۷:۲۲
هم قافیه با باران

چنانکه دست گدایی شبانه می‌لرزد
دلم برای تو ای بی نشانه می‌لرزد

هنوز کوچه به کوچه، حکایت از مردی ست
که دستِ بسته ی او عاشقانه می‌لرزد

چه رفته است به دیوار و در که تا امروز
به نام تو در و دیوار خانه می‌لرزد

چه دیده در که پیاپی به سینه می‌کوبد؟
چه کرده شعله که با هر زبانه می‌لرزد؟

هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار
به خانه چند دلِ کودکانه می‌لرزد

دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست
که در جواب، زمین و زمانه می‌لرزد

ز من شکیب مجو، کوه صبر اگر باشم
همین که نام تو آرند شانه می‌لرزد

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۰۳:۳۹
هم قافیه با باران

نه! امیدی به شما نیست، حقارت، آزاد
هرچه خواهید بگویید جسارت، آزاد

آبروی وطنم یوسف بازار شده ست
ثمن بخس، فراوان و تجارت، آزاد

شیختان با همه شیرینی و شهرآشوبی
فتویِ فتنه فرستاد: شرارت، آزاد

راه بر مشت گره کرده ی مردم بستید
تا به دشمن شود انگشت اشارت، آزاد

 حرم از دست حرامی نگرفتیم که باز
پیک و پیغام فرستید که غارت، آزاد

 پاکدامن وطنم را به کسی نفروشید
خاصه این فرقه ی از قید طهارت، آزاد

بی وضو زائر این خاک نباید! چه کسی
گفته این قوم نجس را که زیارت، آزاد؟

الغرض معنی آزادی اگر این باشد
وقت آن است  بگوییم اسارت آزاد

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۵۵
هم قافیه با باران

هرچند که راست قامت و رعنایی
آواره ی پیچ و خم این دنیایی

یک روز تو را به دست موسی دادند
یک روز به دست پیر نابینایی

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۱۹ آذر ۹۵ ، ۱۱:۱۱
هم قافیه با باران

دریای تبم، مرا کف آلود کنید
خود را به هوای دیدنم دود کنید

چشمان حسود کور،عاشق شده ام
اسفنــد برای دل مــن دود کنید

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۱۱ آذر ۹۵ ، ۲۳:۴۷
هم قافیه با باران

ای جاذبـه ای که مـی کشانی ما را
بر صفحه ی خاک و ،می دوانی ما را

یـک روز درسـت مثـل افتـادن سیـب
بـر خـاک سیــاه مـی نشـانی ما را

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۱۱ آذر ۹۵ ، ۲۲:۴۷
هم قافیه با باران
دلم شکسته ی سنگ ملامت است خدایا
به روی شانه من بار تهمت است خدایا

گل محمدی ام من سلامم و صلواتم
به جامه ام همه عطر نبوت است خدایا

ندای  دائم تهلیلم و در آینه ی من
حدیث لا, همه الای وحدت است خدایا

عدم, اگرچه به دنیا کشانده زیستنم را
وجود من نگران قیامت است خدایا

نه نفس مطمئنی دارم و نه جرئت رجعت
تمام دار و ندارم محبت است خدایا

مرا رها مکن و ارجعی بگو که اسیرم
مرا بخوان که جدایی مصیبت است خدایا

گدای راز الستم فقیر ذات تو هستم
همین که جز تو ندارم غنیمت است خدایا

من از عشیره ی عشق محمدم, به هوایش
شهید اگر نشوم کفر نعمت است خدایا

میلاد عرفان پور
۰ نظر ۰۸ آذر ۹۵ ، ۰۳:۰۱
هم قافیه با باران

این قـــدر به تقدیر خدا فکر نکن
لب تشنه به ابر بی وفا فکر نکن

پیشانی ات ای کویر موّاج شده‌ست
این قـــدر به رودخانه ها فکر نکن

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۰۷ آذر ۹۵ ، ۰۳:۵۹
هم قافیه با باران
از سجــده و لـــذت عبادت گفتی
یا آیـــه ای از صبح قیامت گفتی

برگ از پی برگ بر زمین ریخته است
ای باد!چه در گوش طبیعت گفتی؟

میلاد عرفان پور
۰ نظر ۰۷ آذر ۹۵ ، ۰۱:۵۹
هم قافیه با باران

لبها معطر است سلام علی الحسین
ساعات آخر است سلام علی الحسین

این خاک، رستخیز تمام مصایب است
صحرای محشر است سلام علی الحسین

ظهر دهم رسیده و چشمان خواهری
سوی برادر است، سلام علی الحسین

ظهر دهم رسیده و از سیب سرخ عشق
عالم معطر است سلام علی الحسین

این سوی، نعش اکبر و سوی دگر، رباب
دنبال اصغر است سلام علی الحسین

هم دست ها بریده و هم آب ریخته است
عباس، مضطر است سلام علی الحسین

بر آن گلو که بوسه برآن زد پیامبر
امروز خنجر است، سلام علی الحسین

والعصر، عصر اگر برسد چشم زینبش
حیران یک سر است، سلام علی الحسین

این بوی سوختن ز خیامش رسیده است؟
یا بوی معجر است سلام علی الحسین

میلاد عرفان پور

۱ نظر ۲۹ آبان ۹۵ ، ۲۱:۱۴
هم قافیه با باران

امشب که محشری شده بر پا به کربلا
ما را ببر دوباره خدایا به کربلا
 
هر سوی دشت روضه ی سربسته ایست باز
هر گوشه هیئتی است شگفتا به کربلا
 
نی ها اگرچه لب به سخن باز کرده اند
سربسته مانده قصه ی سرها به کربلا
 
عطر مدینه می وزد از سمت علقمه
گویا قدم گذاشته زهرا به کربلا
 
نعش حبیب و حر و زهیر و وهب شود
چون مصحف ورق شده فردا به کربلا
 
فردا که شعله، آب رساند به خیمه ها
خالیست جای حضرت سقا به کربلا
 
فردا برای تشنگی طفل شیرخوار
تیر سه شعبه ای ست مهیا به کربلا
 
از تل زینبیه چه پیداست قتلگاه
آه از نگاه زینب کبری به کربلا
 
فردا میان نیزه و شمشیر، خواهری
گم می کند برادر خود را به کربلا
 
دارند نعل تازه میارند ، این چنین-
با کشته ها کنند مدارا به کربلا

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۲۹ آبان ۹۵ ، ۲۰:۱۴
هم قافیه با باران

ویرانه ی من را کسی آباد نکرد
مُـردم،کسـی از غربتم آزاد نکرد

در پهنه ی دشت تک درختی بودم
جز صاعقه هیچ‌کس مرا یاد نکرد

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۵ ، ۲۰:۱۴
هم قافیه با باران

در شــهر نمانـده آشنایی امشب
دل پر زده بی خبر به جایی امشب

هر جا بروی پشت سرت می آیم
ای جاده!مسافــر کجایی امشب؟

میلاد عرفان پور

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۲
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران