هم‌قافیه با باران

۲ مطلب با موضوع «شاعران :: سپیده کاشانی» ثبت شده است

گاه همچون صبح خندانم نمیدانم کیم
گاه همچون ابر گریانم نمیدانم کیم

گاه همچون قطره هستم محو دریای وجود
گاه چون دریای عمانم نمیدانم کیم

گاه خاک تیره ام در زیر پای این و آن
گاه چون خورشید رخشانم نمیدانم کیم

گاه در فرشم گهی عرشم نمیدانم چرا
گاه جسم محض و گه جانم نمیدانم کیم

گاه از شادى غمینم گاه از غم شادمان
من به کار خویش حیرانم نمیدانم کیم

گاه در بند قیودم، گاه در بزم شهود
گه گدایم گاه سلطانم نمیدانم کیم

گاه فرعونم به نیل و گاه موسایم به طور
گاه کافر گه مسلمانم نمیدانم کیم

چند میپرسی ز کاشانی کجایی؟ کیستی؟
من که محو روی جانانم نمیدانم کیم
 
سپیده کاشانی

۰ نظر ۰۴ دی ۹۶ ، ۰۰:۳۳
هم قافیه با باران

سرم را نیست سامان جزتو، ای سامان من بنشین
حریم جان مصفا کرده ام، در جان من بنشین

ز اوج آسمان آرزوها سربرآوردی
کنون ای مهر روشن در دل ایمان من  بنشین

دوچشمم باز اما غیر تاریکی نمی بینم
شب تاریک من بشکاف و در چشمان من بنشین

بیا کز نور روی تو چراغ دل برافروزم
بیا تا بشنوی اندوه بی پایان من بنشین

به خوابم آمدی کز شوق رویت دیده نگشایم
سحر چون عطر گل آهسته برمژگان من بنشین

مرا عهد تو با جان بسته دارد رشته ی الفت
تو نیز ای دوست لختی بر سر پیمان من بنشین

مراهرگز نشاید تا تو را در شعر بسرایم
طبیبا، غمگسارا، از پی درمان من بنشین

سپیده کاشانی

۱ نظر ۰۳ دی ۹۵ ، ۱۳:۱۵
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران