هم‌قافیه با باران

۲۲ مطلب با موضوع «شاعران :: سید محمدعلی رضازاده» ثبت شده است

چند وقتی است که من بی خبر ازحال توام

مثل یک سایه ی  مشکوک  به دنبال توام!

خوب من! بد به دلت راه مده چیزی نیست

من همان نیمه ی آشفته ی هر سالِ توام!

تو اگر باز کنی پنجره ای سمتِ دلت

می توان گفت که من چلچله ی لال توام!

سالها گوش به فرمانِ نگاهت بودم

چند روزیست که بازیچه ی امیال توام،

گِله ای نیست که برداری ودورم ریزی

من همان میوه ی پوسیده ی اقبالِ توام

مثل یک پوپکِ سرمازده در بارش برف-

سخت محتاج به گرمای پروبالِ توام!

زندگی زیر سرِ توست اگرلج نکنی

باز هم مال خودت باش خودم مال توام!


سید محمدعلی رضازاده

۱ نظر ۰۸ مهر ۹۴ ، ۲۲:۵۹
هم قافیه با باران
پهن کن هرجا که خواهی , هرچه میدانی بیار
صندلی ها را بچین و میز میزانی بیار

تا خرابی های حالم را نبینی زود باش
در قفس ها از ردیف شعر , دیوانی بیار

جلد جلد بوعلی را امتحان کردم نشد
نسخه ای از نو برای عشق درمانی بیار

منظره بد نیست اما تا که اعیانی شود
با خودت یک پنجره ؛ منقوش تیفانی بیار

در مرام مکتب ما نیست هرگز تک خوری
شهر را دعوت کن و با خویش مهمانی بیار

جام اول را به نام حق بریزو , مزه ای
- تا فرو بنشاند آفات پریشانی - بیار

مزه ی من بوسه ی دلدار بود و...
بی خیال دور دوم را به نام ترک حیوانی بیار

تا بگیراند مرا درجام شعری هم بخوان
دوره کن با نیت اتباع کیهانی بیار

ترمه و اطلس بپوشان شهر را , سعدی بخوان
می برای پیر تا طفل دبستانی بیار

کوچه های روشن "شهنامه" را چرخی بزن
عشق تورانی بده , ماه سمنگانی بیار

سال ها زندانی این خلق هستم سالهاست
بیتی از حبسیه های سعدسلمانی بیار

ساقیا ! ته استکانهایت نمی گیرد مرا
لطف کن از دور بعدی پیک لیوانی بیار

نه شراب روس میخواهم نه جنس ارمنی
از همین سگ مزه های تلخ ایرانی بیار

شست پایم را تکانی داد اما ساقیا
پیک سنگینی که دارد بار هذیانی بیار

یار ترکم کرده و دنیا فراموشم بریز !
دیده ام با دیگرانش وقت عریانی ... بیار !

پیک ها را بعد از این لبریز و مرد افکن بزن
بیت ها را پشت آن سنگین و طوفانی بیار

از دل معشوق یخ برگیر و در پیمانه کن
سوختم ساقی دو گیلاس زمستانی بیار

مزه ی مردانگی خاک است , از خاک درش
با نم خونم خمیری تازه کن نانی بیار

هر که با ما یار شد افتاد در آزار ما
نا رفیق نا به کار نامسلمانی

بیار ساقیا از تشنگی کف کرده ام کاری بکن
کف به کف بر من بیفشان , دورحیرانی بیار

کم فروشی باچنین رطل گران شایسته نیست
حرف بسیاری بزن , قول فراوانی بیار

صنعت بیدل بخوان , با رقص در آب عدم
دم به دم در دری , لعل بدخشانی بیار

شهر را با ضرب چکش های آهنگر بچرخ
پرچمی دیگر بنا کن , کاوه ای ثانی بیار

تا که از جنس جهان پاکم کنی , ابری بکش
با دم اردیبهشتی , آب نیسانی بیار

تا بیآویزم جهان را و , نیآمیزم به آن
از طناب غیرت خود, "بندتنبانی" بیار

خسته ام از زندگی ساقی دخیلت می شوم
دور آخر را به زهر آمیزو .. پنهانی بیار..

سید محمدعلی رضازاده
۳ نظر ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۱۸
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران