هم‌قافیه با باران

۶۳ مطلب با موضوع «شاعران :: علی اکبر لطیفیان» ثبت شده است

نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا

چقدر محترم است این گدای با آقا

 

نشسته ام بنویسم حسن، کریم، کرم ،

مدینه، سفره ی آقا، برو بیا، آقا

 

نشسته ام بنویسم به جای العفوم

الهی یا حسن یا کریم یا آقا

 

تو مهربانی ات از دستگیری ات پیداست

بگیر دست مرا هم تو را خدا آقا

 

دخیل های نبسته شده زیاد شدند

چرا ضریح نداری ؟ چرا چرا آقا ...


علی اکبر لطیفیان

۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۱۰
هم قافیه با باران

مرا به جاده ی بی انتهایتان ببرید

به سمت روشنی نا کجایتان ببرید

کنار سفره اگر میلتان تمایل داشت

دو تکه سیب برای گدایتان ببرید

سوار بال قنوت فرشته می گردم

اگر که نام مرا در دعایتان ببرید

برای آن که به توحید چشمتان برسم

مرا به سمت اذان صدایتان ببرید

مرا شبیه نسیم سحر در این شب ها

به خاک بوسی پایین پایتان ببرید

و تا قیام قیامت ستاره می ریزم

اگر مرا سحری کربلایتان ببرید

اگر چه قابلتان را ندارد این گریه

کمی برای همین زخم هایتان ببرید

شما که راهی شمشیرهای گودالید

نمی شود که سرم را به جایتان ببرید؟!

مسافران سر نیزه های عاشورا

قسم به عشق مرا تا خدایتان ببرید


علی اکبر لطیفیان

۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۱۰
هم قافیه با باران

دست اگر باشد دخیل کنج دامان بهتر است

از نماز شب توسل بر کریمان بهتر است

دل ولو کوچک، به لطف تو بزرگی می کند

یک ده آباد از صد شهر ویران بهتر است

حرف ما آن است که آهوی نیشابور گفت

گاه مدیونت شدن از دادنِ جان بهتر است

سایه ای که بر سرم افتاد، عزت پخش کرد

سایه ی گلدسته از تاج سلیمان بهتر است

دست بر سفره نبردم تا خودت تعارف کنی

تعارف اهل کَرم از خوردن نان بهتر است

یک کمی بنشین کنار ما، پذیرائی بس است

میزبان که می نشیند حال مهمان بهتر است

صبح محشر هر کسی دنبال یاری می دود

یار ما باشد اگر شاه خراسان، بهتر است


علی اکبر لطیفیان

۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۰۰
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران