هم‌قافیه با باران

با عشق و جنون وارد تهران شده باشی

جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۲ ب.ظ

با عشق و جنون وارد تهران شده باشی
دیوانه ترین عاشـق دوران شـده باشی

تنها به امیدی کـــه به او داشتی از قبل
ازشوق هم آغوشی اش عریان شده باشی

هر روز تفأل بزنی تا که ســـر انجام
بامعجـــزه ای حافظ دیوان شده باشی

از بس که به او دل بدهی در غزل خود
دلبستـه ترین شاعر ایران شده باشی

یکباره بفهمی که دلش پیش دلت نیست
پر پر شده ی حس پریشان شده باشی

از اوج بیفتی و سـر از خـاک دراری
با خاک مصیبت زده یکسان شده باشی

دلتنگ تر از ابر پر از بغض زمستان
ناچـار به باریدن باران شـده باشی

در سینه ی تو یخ بزند گرمی احساس
مانند بهاری که زمستان شده باشی

با اینکه زنی ،خسته و درمانده شبیه...
ولگـرد ترین مرد خیابان شده باشی

مأیوس شوی شِکوه کنی اَشک بریزی...
درگیـر تب و گفتن هذیـان شده باشی

درخلوت پر وحشت شبهــــای خیالت
همبستر یک گرگ بیابان شده باشی

شیطـــان بشود عاشق معصومیت تو
در پنجه ی ابلیس به زندان شده باشی

ازهم بدری سینه ی پر سوز خودت را
مثل جسدی مرده و بی جان شده باشی
***
با قلب پر از عشق شوی راهی تهران
از آمدن خویش پشیمان شده باشی...

فرشته خدابنـده

۹۵/۰۹/۲۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران