هم‌قافیه با باران

تا آسمان بوی تنت را با خودش برد

يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۱۰ ق.ظ

تا آسمان بوی تنت را با خودش برد 

باد آمد و پیراهنت را با خودش برد 


باد آمد و کوه تنت را چنگ انداخت 

سرما شد و آویشنت را با خودش برد 


سرما شد و در ساقه های ترد پیچید 

گلبرگ های سوسنت را با خودش برد 


باد خزانی باغتان را زیر و رو کرد 

پروانه های دامنت را با خودش برد...


تو خواب رفتی...

خواب بودی... 

خواب دیدی: 

گرگ آمد و نیم تنت را با خودش برد


گرگ آمد از... 

اما صدایت در نیامد 

دستی زبان الکنت را با خودش برد 


تو خواب بودی... 

گندمت را، خرمنت را 

آتش زد و گاوآهنت را با خودش برد 


مُشتى تو را انداخت، پایی خامُشت کرد 

دستی چراغ روشنت را با خودش برد


زانو نزن... تکرار کن قدقامتت را

حىّ علی... ترسیدنت را با خودش برد 


خورشید سر زد شیرممّد! برنو ات کو؟ 

خان آمد و دیشب زنت را با خودش برد... 


ارباب بودی... 

خواب بودی... 

خواب دیدی: 

شیری تو و خوابیدنت را با خودش برد 


پای تو را بلعید و سر را دور انداخت

بازوی آغوشیدنت را با خودش برد 


برخاستی: 

دیوار در دیوار در دی... 

واری که نور و روزنت را با خودش برد


دستی تفنگ آورد... دستی داس برداشت

دستی تبر شد، 

گردنت را با خودش برد... 


حامد ابراهیم پور

۹۳/۰۸/۱۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران