هم‌قافیه با باران

تو آمدی که بگویی: اگر... اگر می رفت...

جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۱۵ ب.ظ

تو آمدی که بگویی: اگر... اگر می رفت...
تو آمدی و کسی داشت سمت در می رفت!

تو آمدی و چنان زل زدی به پوچی من
که داشت حوصله ی انتظار، سر می رفت!!
.
تو آمدی و کسی گوشه ی غزل هی با
ردیف و قافیه هایی عجیب، ور می رفت

تو آمدی، کلماتی که مرد ساخته بود
شبیه صابون از دست شعر در می رفت

از اینکه آمده تا... بیشتر پشیمان بود
از اینکه آمده تا... هرچه بیشتر می رفت!

اشاره کرد خدا سمت پرتگاه... ولی
به گوش من... و تو این حرف ها مگر می رفت؟!

تو آمدی که بگویی... به گریه افتادی!
و پشت پنجره انگار یک نفر می رفت...

سید مهدی موسوی

۹۵/۰۸/۲۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

۲۸ آبان ۹۵ ، ۲۳:۳۲ وبلاگ دکترین
زیبا بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران