هم‌قافیه با باران

حیف است حیف دست تو و دست های من

شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۴۹ ب.ظ

حیف است حیف دست تو و دست های من

باید قبول کـــرد کــــــه رفتـــی... خـدای من


رفتم که پشت خاطره هایم کفن شوم

تا سایه ای چـــه دور بماند به جای من


بعد از تو آه حال غزل هیچ خوب نیست

بعـــد از تـــو آه آه نمــانده بـــــرای من


یادش به خیر!پشت مرا ناگهان شکست

آن دوستی کـه خواست بمیرد یرای من


حالا شب عروسیتان مست میکنم

تا بهتتان بگیرد از خنده هــــای من


آقا مبارک است، چــه داماد خوشگلـی!

خانم مبارک است به طعنه؟نه وای من ـ


این خانه از همیشه خراب است تا هنوز

این سرنوشت بـــــود نوشتند پـای من؟


سیگار را دوباره سروتــــه ،دوباره...اَه

تلخش رسید تا طعم ِ چشمهای من


از کوچه های کاشان تا پشت باغ فین

یک مرد دفن شد کــم کــم انتهای من


مهدی فرجی

۹۳/۰۶/۲۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران