هم‌قافیه با باران

داد چشمان تو در کشتن من دست به هم

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۱۲ ق.ظ

داد چشمان تو در کشتن من دست به هم

فتنه برخاست چو بنشست دو بد مست به هم


هر یک ابروی تو کافیست پی کشتن من

چه کنم با دو کماندار که پیوست به هم؟


شیخ پیمانه شکن توبه به ما تلقین کرد

آه از این توبه و پیمانه که بشکست به هم!


عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت

زلف او باز شد و کار مرا بست به هم


مرغ دل زیرک و آزادی از این دام محال

که خم گیسوی او بافته چون شست به هم


دست بردم که کشم تیر غمش را از دل

تیر دیگر زد و بردوخت دل و دست به هم!


هر دو ضد را به فسون جمع توان کرد وصال!

غیر آسودگی و عشق که ننشست به هم


 وصال شیرازى

۹۴/۰۱/۲۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران