هم‌قافیه با باران

داغ داریم نه داغـی که بر آن اخم کنیم

شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۱ ب.ظ

داغ داریم نه داغـی که بر آن اخم کنیم

مرگمان باد اگر شکوه ای از زخم کنیم

 بنویسید زنـی مُرد کــــه زنبیل نداشت

پسری زیر زمین بود و پدر بیل نداشت

 بنویسید که با عطر وضو آوردند

نعش دلدار مرا لای پتــو آوردند

 زلفها گرچه پر از خاک و لبش گرچه کبود

«دوش مـیآمد و رخساره بر افروخته بود»

 خوب داند که به این سینه چه ها می گذرد

هر که از کوچه ی معشوقه ما می گذرد

 بنویسید غـــم و خشت و تگرگ آمده بود

از در و پنجره ها ضجـــهی مرگ آمده بود

 با دلی پر شده از زخـــم نمک میخوردیم

دوش وقت سحر از غصه ترک میخوردیم

 مثل وقتی که دل چلچلهای میشکند

مرد هـــم زیر غــــم زلزلهای میشکند

 داغ دیدیم، شما داغ نبینبد قبول؟

تبــری همنفس باغ نبینید، قبول؟

 گاه گاهی به لب عشق صدامان بکنید

داغ دیدیــــم امیــد است دعامان بکنید


حامد عسکری

۹۴/۰۱/۰۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

۰۱ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۱۷ فروهر وَ فرداد
ما همــــــــــــــ سبز را برای شما اروزمندیم از آن خوش رنگها و سیدیهایشــــــــ

کافه باز است قوه و چای بشدت اماده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران