در من یکی ست دائما ازمن فراری است
يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ب.ظ
در من یکی ست دائما ازمن فراری است
دیوانه ای ست گاه که مشغول زاری است
من مانده ام که برمنِ در من چه شدکه شد
درگیر عشق آه عجب روزگاری است
نشمرده ام، زیاااد ولی گفته ام که عشق
پیرت نکرده است مگر؟؟این چه کاری است
نشمرده ام،زیاااد ولی گفته در جواب:
اجبار بوده عشق ،کجا اختیاری است؟
گاهی که می نشیند و حرفی نمیزند
یعنی که سخت در پی ناسازگاری است
تنها منم که باخبرم کار کار اوست
آری همان که رنگ لبانش اناری است
حق میدهم به من که به من پشت میکند
تا بوده عشق حامل بی بندوباری است
عاشق شده ست عاشق و باید قبول کرد
حالا که دور دوره یِ بی اعتباری است
مجتبی سپید
۹۵/۱۲/۱۵