هم‌قافیه با باران

دل چون توان بریدن ازو مشکل است این

چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۵۷ ب.ظ

 دل چون توان بریدن ازو مشکل است این 
 آهن که نیست جان من آخر دل است این 
 من می شناسم این دل مجنون خویش را 
 پندش مگوی که بی حاصل است این 
 جز بند نیست چاره ی دیوانه و حکیم 
پندش دهد هنوز ، عجب عاقل است این 
گفتم طبیب این دل بیمار آمده ست 
 ای وای بر من و دل من ، قاتل است این 
 کنت چرا نهیم که بر خک پای یار 
 جانی نثار کردم و ناقابل است این 
 اشک مرا بدید و بخندید مدعی 
 عیبش مکن که از دل ما غافل است این
پندم دهد که سایه درین غم صبور باش 
 در بحر غرقه ام من و بر ساحل است این


ابتهاج

۹۳/۱۱/۰۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران